بهارهبهاره، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

بهار زندگیم

یلدا

آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !! ولی آیا تابحال شمرده ای ؟ برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم، اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ، و سر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ، و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید. و تمام . جوجه هایت شمرده شد ... آری خورشیدثابت کرد: حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد،حتی اگر به بلندای یلدا باشد... بیدار و امیدوار باش ...
30 آذر 1391

عکس های یک تادوسالگی

دخملکم می خوام چندتاازعکس هایی که ازیک سالگی به بعدازت گرفتیم وبزارم تووبلاگت البته فقط چندتاش و چون اگه قرارباشه همه شوبزارم اون وقت.............. الهی قربونت برم من فرشته کوچولوی مامان تواین قسمت مامان دوتاانگشت پاتوبانخ به هم بسته،مامانه دیگه........ اولش همه چیزآرومه هنوز نمیدونی چی به چیه بعدش............... گل مامانی رفتی زیرمیزکامپیوترعمه؟؟؟؟؟؟؟؟ دست نزن .....خطرداره دختر............. اینجاعینک عمه رو زدی به چشای قشنگ دیگه اینکارنکنی چون مامانی نمی خوادچشای خوشگلت وزیرعینک ببینه این عکس ااااااااهم ......... رفتی توکابینت چکار این هم عاق...
27 آذر 1391

عکس های تولدیک سالگی

بهاره جون، محمدامین جون وسوداجون بابایی میره که شمع توروشن کنه الان پیش خودت میگی این دیگه چیه وای بازشد باباجون وملوسکم عموجون وبابا عمرمن ان شاالله که تنت همیشه سالم باشه صدساله کمه هزارساله شی....   ...
27 آذر 1391

یادی برعکس ها(یک روزگی تایک سالگی)

یک ساعت بعدازاینکه فرشته کوچولومون پابه زمین گذاشت این عکس وگرفتیم هفت روزگیه بهاره جون خون گوسفندی که براش عقیقه کردیم روپیشونی بهاره جون بیست روزگیش دو ماهگی بیست وششم آبان٨٩عیدسعیدقربان بهاره وعمه درحال خوردن جگر ملوسکم باتعجب به دوربین نگاه می کنه مامان قربون اون خنده هات بره   عکس های مربوط به چهارشنبه ٢٤آبان٨٩ تاسوعا شش ماهگی هفت ماهگی هشت ماهگی قربون اون تیپت برم منننننننننننننننن............. روزولنتاین................... نه ماهگی یازده ماهگی ا...
27 آذر 1391

تاخیرررررررررر

سلام سلام صدتاسلام بالاخره بعدازیه ماه تاخیراومدم اول ازهمه دوستان که به مالطف داشتن وبهمون سرزدن ممنونیم عزاداریاتون هم قبول باشه واماااااااااااااااااااعلت ای تاخیررررررررررررررررررررررررر اگه راستش وبگم علت اصلیش تنبلیم بود حال وحوصله نوشتن نداشتم ازطرف دیگه چون شوهری هرسال روز تاسوعانذرداره(هفت دیگه باربزاره) درگیر آماده کردن وسایل نذری و.... بعدازادعای نذری وپشت سرگذاشتن عاشوراو...یه چندروزبعدش هم رفتیم شهرستان دیدن مامان وبابام ویه هفته ای اونجاموندیم واین بود که نشدبیام وب  عکسی که روزتاسوعاگرفته شدههههههههههههههههه   این هم عکس بهاره به همراه سودا ومحمدامین بهاره درحال خوردن شیرک...
20 آذر 1391
1